چطور گردشگری سلامت بر کلیت نظام سلامت اثر میگذارد؟
من میگویم اگر درست و سنجیده عمل کنیم، علاوه بر مزیتهای مادی و غیرمادی گردشگری سلامت، کل نظام سلامت هم از بهرههای آن نصیب میبرد. بگذارید به چند دهه پیش برگردیم و تاریخچه گردشگری سلامت را بررسی کنیم، آن وقت پرسش شما را نیز میتوان داد.
قبل از انقلاب ما توریست سلامت به کشورهای دیگر صادر میکردیم. تعداد بسیار زیادی از هموطنان عموما مرفه ما برای ادامه درمان به کشورهای انگلیس، آمریکا و به ویژه آلمان میرفتند. بعد از انقلاب به دلیل مسائل سیاسی و جنگ، به جز سیاسیون و افراد بسیار ثروتمند، کسی نمیتوانست به خارچ از کشور مراجعه کند. بسیاری از مسافرتهای درمانی هم که سیاسیون میکردند عمدتا به بهانه درمان بود. یعنی اینقدر رفتن به خارج و درمان شدن رایج بود که حتی شخصیتهای سیاسی هم به همین بهانه به خارج از کشور میرفتند و کارهایشان را انجام میدادند.
بعد از انقلاب و به خصوص استقلال کشورهای عضو اتحاد جماهیر شوروی، موجی عظیم از توریستهای سلامت به کشور ما وارد شدند. البته باید تاکید کنم این گردشگران واقعی بودند و نه لزوما کسانی که به دلیل مصیبت یا بلاهایی مانند جنگ و قحطی و زلزله و… پزشکان و بیمارستانهای کشورشان از بین رفته باشد و برای درمان به کشوری دیگر بروند. توریسم واقعی به این معنا که فکر میکردند ایران کشوری پیشرفته و بخشی از دنیای غرب بوده و حتما نظام سلامت پیشرفته و بهینهای دارد که برای آنها که خود را عقبمانده میدانستند، جذابیت بسیاری داشت. بنابراین موج عظیمی از گردشگران از کشورهای آسیای میانه و به خصوص جمهوری آذربایجان راهی ایران شدند که به دنبال سیستم درمانی بهتر میگشتند. در این دوره البته از افغانستان، پاکستان، عراق و… هم افرادی وارد ایران میشوند، منتها تردید دارم بشود نام اینها را توریست گذاشت.
حدود ۴۰ سال پیش اولین بیمارستان مدرن را هلال احمر ایران در دوبی راهاندازی کرد که بسیاری از کودکان این شهر هم واکسنهای خود را در این بیمارستان گرفتند. بعد از چند دهه و با وجود اینکه این شهر پر شده از شعبههای اقماری مراکز درمانی شناختهشده جهانی، هنوز در ذهن اهالی این شهر، بیمارستان هلال احمر جایگاه منحصر به فردی دارد.
توریست یعنی کسی که همه چیزش درست و اصولی است و با پولی که در جیب دارد به کشوری دیگر میرود اما گردشگرانی که از افغانستان و عراق وارد کشور ما شدند اکثرا بیخانمانها و کسانی بودند امکان دریافت نیازهای درمانی خود را در کشور خودشان نداشتند. حالا به پاسخ سوال شما میرسیم. گردشگران سلامت هیچ تعهدی ندارند که اگر بار دیگر وارد کشور شدند دوباره همان مرکزی مراجعه کنند که دفعات قبل به آنجاها رفته بودند. اتفاقی که درباره گردشگران آذربایجانی افتاد همین است. تعداد زیادی از مریضهایی که برای معالجه به تهران و تبریز رفتند، بعد از مدتی با سیستم درمانی بسیار فشلی روبرو شدند. در مواردی مانند عملهای جراحی زیبایی و دندانپزشکی و… خدماتی ارائه میشد اما اگر گردشگری بیماریهای پیچیده داخلی میداشت و نیازمند تشخیص و درمان میبود، جز سرگردانی چیز دیگری در ایران نصیبشان نمیشد. یعنی گردشگر سلامت در مسائل عمومی و جنرال و حوزههای تخصصیتر مانند مغز و اعصاب و عروق و… که حجم عمده نظام سلامت را تشکیل میدهد خدمات رضایتبخشی دریافت نمیکردند. اضافه بر این خدمات درمانی که این بیماران دریافت میکردند، در مقایسه با پول هنگفتی که هزینه میکردند، تقریبا هیچ بود.
در نتیجه خیل عظیمی از توریستهای سلامت که از آذربایجان و دیگر کشورها به سمت تبریز و تهران سرازیر میشدند به سرعت به سمت استانبول کانالیزه شدند. از این گذشته سیستم درمانی استانبول به سطح بینالمللی نزدیکتر بود و از طرفی هم چون کشور جمهوری آذربایجان به راحتی ارتباط و مراوده با کشورهای اروپایی و آمریکا برقرار میکردند، در نتیجه گردشگران میدیدند که خدمات درمانی که در ایران دریافت میکنند با آنچه که در کشورهای توسعه یافته دیگر ارائه میشود، اختلاف دارد و چون در این کشورها خدمات درمانی بسیار گران است، ترکیه را انتخاب میکردند.
نکته دیگر این است که بخش خصوصی کشور ترکیه خیلی زود متوجه موضوع شد و از همان ابتدا شروع به ساخت و توسعه بیمارستانها و مراکز درمانی این کشور کرد و در نتیجه بیمارانی که تا قبل از این به ایران میآمدند را به کشور خود کانالیزه کردند. به عبارت دیگر ما بازار سلامت آذربایجان و چند کشور دیگر را بدون اینکه حتی متوجه هم شویم، به ترکیه باختیم.
اصلاح چالشهای عمیق نظام سلامت در کشور ما آسان نیست. واقعیت این است که ریشه مشکلات سد راه گردشگری سلامت را باید در کلیت نظام سلامت جست که معایب ساختاری زیادی دارد. در نظام سلامت ما سرمایه سود ندارد و این کار را برای توسعه گردشگری سلامت که به شدت نیاز به حمایت دارد، دشوار میکند.
Comments
Post a Comment