گردشگری سلامت، نظام سلامت کشور را تعاملیتر میکند
گفتوگو با دکتر بابک زمانی، رئیس انجمن سکته مغزی ایران درباره رابطه گردشگری سلامت و نظام سلامت
دکتر بابک زمانی، رئیس انجمن سکته مغزی ایران میگوید نظام سلامت ایران نقصها و نابسامانیهای زیادی دارد که رفع و رجوع آنها به سادگی امکانپذیر نیست. نظامی که به شدت خود را ایزوله کرده و ارتباطی با مجامع بیرونی ندارد و همین موضوع سبب شده هیچ چیز نتواند عطش این نظام به تزریق پول را فروبنشاند. زمانی که ستوننویس ثابت پزشکی مطبوعات کشور است و تجربیات نظام سلامت دیگر کشورها را از نزدیک دیده و تحولات آنها را رصد کرده، درخصوص رابطه گردشگری سلامت و نظام سلامت بها دادن به گردشگری سلامت را فرصتی بینظیر میداند که اگر قدر آن را بدانیم، فرصتی که شاید از رهگذر آن بتوان نسخههایی هم برای چالشهای نظام سلامت پیچید. مشروح گفتوگوی مفصل «مدتورپرس» با این نورولوژیست شناخته شده میخوانید.
اگر موافق باشید بحثمان را با ماهیت گردشگری سلامت شروع کنیم. گردشگری سلامت که به موضوعی با دامنه تکرار بالا در بسیاری از کشورها تبدیل شده و برای ما ایرانیان هم که جاذبهها و تنوع اقلیمی و میراث تاریخی و فرهنگیمان زبانزد است، این حوزه در حال جاافتادن است. گردشگری سلامت چه مشخصه و ویژگی خاصی دارد که اقبال عمومی را جلب کرده است؟
یک نکته ظریف درباره گردشگری سلامت وجود دارد که من مایلم از این نکته شروع کنم. گردشگری سلامت هم از جایی که گردشگر را میفرستد، و هم از جایی که گردشگر را میپذیرد، عمدتا متعلق به جهان سوم است. یعنی در جهان اول به آن صورت که در کشورهای از توسعه بازمانده شایع است، گردشگر سلامت نداریم و از طرفی هم به عنوان گیرنده خدمت، به خاطر سیاستهای درست دولتی و رفاه عمومی که در کشورهای پیشرفته دنیا وجود دارد، بهتدریج پذیرش گردشگر سلامت از کشورهای جهان سوم- به جز برای درصد کمی از اغنیا و سیاستمداران و ثروتمندان- دشوارتر از سابق میشود.
چرا که در کشورهای توسعه یافته کیفیت خدمات پزشکی را بالا بردهاند و دولتها به این باور رسیدهاند که هزینه بالایی که امروز برای خدمات سلامت پرداخت میکنند، از هزینههای جانبی که در آینده روی دستشان میماند، جلوگیری میکند. یعنی دولتهای پیشرفته میپذیرند که هزینههای درست درمانی و تحقیقاتی را انجام دهند چرا که باور دارند در آینده به نفع آنهاست. نکته دیگر این است که خدمات پزشکی در کشورهای توسعهیافته بدون بیمههای درمانی، فوقالعاده گران است و اگر این نهادها نباشند، حتی خود مردم کشورهای پیشرفته هم نمیتوانند از پس هزینههای بالاتر سلامت را پرداخت کنند.
مسئله دیگر این است که مردم در کشورهای توسعهیافته به سیستم درمانیشان اعتماد دارند و کسی خارج از سیستم مراجعه نمیکند. سازمانهای بیمهگر تمام هزینهها را میپردازند و برای توریستهای سلامت هم پولی پرداخت نمیکنند و کسی هم کنترل و نظارت قیمتی در این کشورها اعمال نمیکند، برای مثال اگر کسی از ایران به عنوان توریست سلامت به کانادا مراجعه کند، برای یک ویزیت ساده باید ٩٠٠دلار پرداخت کند و چون دولت محدودیتی اعمال نمیکند چندان برایشان مهم نیست بیمارستانها از یک بیمار یا ایرانی یا عربستانی چقدر پول میگیرند. منظورم این است که کل پدیده توریست سلامت چه در صدور و چه در مرحله پذیرش نشان دهنده تاثیرات جدی در کشورهای جهان سوم است.
این ضعف است یا نقطه قوتی است که باید قدر آن را دانست و متناسب با امکانات و توانمندیهایمان از فرصت آن استفاده کنیم؟
من امیدوارم روزی برسد که تمام کشورهای جهان سوم از افغانستان و پاکستان گرفته تا آذربایجان و ترکیه و سلیمانیه و خرمشهر و تهران و… نظامهای سلامتشان به گونهای رشد یابند که نیازی نباشد بیماران برای مسائل درمانیشان به شهرهای توسعهیافتهای مانند کپنهاگ دانمارک مراجعه کنند. اگر هم کسی برای پیگیری مسائل درمانیشان از دانمارک و سوئد و نروژ خارج میشود، به توصیه پزشکان معالج است که به آنها میگویند درمان متفاوتی در جایی راه افتاده که البته این هم استثنایی و محدود است. این پیشفرضی است که باید در مباحث مربوط به گردشگری سلامت در نظر داشته باشیم.
تمام کشورهای پیشرفته، سیستمهای بهداشت و سلامت لوکال و مختص به خود دارند که دولتها ایجاد کردهاند و خارج از آن به اتباع دیگر کشورها اجازه دسترسی و استفاده چندانی داده نمیشود و اگر هم این اتفاق بیفتد معمولا بسیار پرهزینه است.
سوال این است که آیا کشورهای پیشرفته و توسعهیافته ادبیات و مفهومی به نام گردشگری سلامت و خدماتی که به این نام به بیماران ارائه میشود را پذیرفتهاند و فرضا به یک بیمار دانمارکی که قطعا در کشور خودش خدمات درمانی پیشرفتهای دریافت میکند توصیه میکنند که به ایران یا ترکیه برود و آنجا درمان شود؟
در کشورهای پیشرفته چنین پدیدهای به صورت ساختارمند وجود ندارد. لااقل تاکنون ندیدهایم که دولت دانمارک ساختار و سیستمی دایر کند و به بیماران بگوید برای درمان به کشورهای دیگر بروند. البته اینکه ما میگوییم گردشگری سلامت بیش از همه در کشورهای جهان سومی یا توسعهنیافته هوادار دارد به این معنا نیست که از اساس منکر وجود آن شویم. حداقل درباره کشورهای حوزه اسکاندیناوی ما میدانیم که دولتهای رفاهی و سوسیال دموکرات امور را در دست دارند و چیزی به نام بازار آزاد و رقابتی سلامت وجود ندارد که کسی به آنجاها مراجعه کند.
منظورم این است که گردشگری سلامت پدیدهای احتنابناپذیر است که به دلایل متعدد از جمله مشکلات سیاسی و اقتصادی و اقتصادی و اقلیمی در کانون توجه قرار گرفته و از قضا در منطقه خاورمیانه با گستره بالایی از ناآرامیها و تغییر و تحولات سیاسی و اقتصادی و امنیتی، بسیار شایعتر است. در کشور ما نیز از قدیم گردشگر سلامت و پدیده گردشگری سلامت را داشتهایم و چه بهتر حالا که این پدیده را داریم، فرصت مناسبی که مسائل و چالشهای آن را ساماندهی کنیم تا بتوانیم از مزایا و عواید آن متنفع شویم. گذشته از اینها در منطقه خاورمیانه بازار توریسم سلامت بیش از حد تصور رقابتی شده و ما باید از این فرصت استفاده کنیم.
Comments
Post a Comment